آرش، یک شهروند ایرانی، تجربهای وحشتناک از بازداشت و اجبار به خدمت نظامی در ارتش روسیه روایت میکند؛ داستانی که از یک برخورد خیابانی ساده شروع شد و او را به صفوف جنگ در اوکراین کشاند، بدون آنکه سابقه نظامی داشته باشد.
به گزارش خبرواژه، آرش توضیح میدهد که چگونه یک جستوجوی ساده برای کار، به بازداشت و اعزام اجباری به جنگ تبدیل شد و سازوکارهایی که غیرنظامیان خارجی را به ماشین جنگی روسیه میکشاند، افشا میکند.
از درگیری خیابانی تا پادگان نظامی
او میگوید: «دوم یا سوم فوریه بود که در خیابان با یک پلیس درگیر شدم. بعد از آن بازداشت شدم و مرا به اداره و سپس به پادگان نظامی در منطقه لیگوفسکی پروسپکت بردند. آنجا به من گفتند یا ۳ تا ۵ سال زندان بروم، یا یک سال به جنگ بروم.»
با وجود تلاش آرش برای توجیه قانونی وضعیت، مسئولان پادگان تاکید کردند: «اینجا ایران نیست، هیچ جای دیگر دنیا هم نیست. اینجا روسیه است و باید به جنگ بروی.»
آموزش نظامی و شرایط غیرانسانی
آرش درباره آموزشها میگوید: «هر روز ساعت ۵ صبح بیدار میشدیم و فقط راه رفتن و دویدن یاد میدادند. نه کار با سلاح یاد دادند و نه چیز دیگری. ما را انسان نمیدیدند؛ فقط مصرفشدنی بودیم.»
او اشاره میکند که همراهانش، غیرنظامیانی از کشورهای آفریقا، عربی، ایران، کنیا و کلمبیا بودند و هیچ حقی نداشتند. بسیاری به محض ورود به آموزش پشیمان شدند اما افسران آنها را به خط مقدم میفرستادند.
مجروحیت و اولین مأموریت
در اولین مأموریت، آرش زیر حمله پهپاد اوکراینی قرار گرفت و دست راست، چشم چپ، صورت، پشت سر و بین پاهایش مجروح شدند. ضربه آخر به جلیقه ضدگلولهاش خورد و بیهوش شد. دو نفر از همراهانش کشته شدند و او سه روز زخمی روی زمین افتاده بود تا اینکه دو سرباز اوکراینی او را نجات دادند و به بیمارستان منتقل کردند.
اعتراف و پشیمانی
آرش میگوید: «میدانم ورود مسلحانه به خاک اوکراین جرم است، اما به اجبار این کار را کردهام و احساس گناه دارم. تنها میخواهم جبران کنم و دیگر کسی را به چنین تجربهای دچار نکنم.»
این داستان تلخ، هشدار مهمی برای کسانی است که ممکن است ناخواسته وارد خطوط جنگ شوند و نشان میدهد که اجبار و سوءاستفاده از غیرنظامیان، ابعاد پنهان و خطرناک درگیریهای مسلحانه است.