مصاحبه تازه زینب موسوی در برنامه «رُک»، از همان دقایق ابتدایی، تصویری روشن از یک بحران قدیمی را پیش چشم گذاشت؛ بحرانی میان «کمدینبودن» و «فهم فرهنگی». بحرانی که هر بار در قالب یک شوخی، یک جمله یا یک ادعای بهظاهر جسورانه سر باز میکند و این بار نام فردوسی را نشانه گرفته است.
موسوی با اعتمادبهنفسی عجیب توضیح داد که تصور نمیکرده شوخیاش چنین واکنشی برانگیزد و صریحاً اعلام کرد که بابت آن عذرخواهی نخواهد کرد؛ گویی ماجرا صرفاً یک سوءتفاهم ساده بوده، نه تمسخر یکی از مهمترین نمادهای هویت فرهنگی ایرانیان.
دفاع از هویت، نه «نفرت کور»
او واکنش گسترده مردم را «هجمه ملی» و «نفرت جمعی» نامید، بیآنکه لحظهای به این احتمال فکر کند که ریشه این خشم، نفرت کور نبوده، بلکه دفاع غریزی از چیزی است که برای بسیاری از ایرانیان، آخرین نقطه مشترک و سنگر هویت جمعی بهشمار میرود.
در جامعهای که بسیاری از عناصر همبستگی ملی تضعیف شدهاند، چهرههایی چون فردوسی صرفاً یک شاعر یا یک نام تاریخی نیستند؛ آنها ستونهایی هستند که زبان، تاریخ و حافظه جمعی یک ملت بر آنها ایستاده است. تمسخر این ستونها، حتی در قالب شوخی، برای بسیاری قابل تحمل نیست.
طنز وارونه و سلبریتیگری بیمسئولیت
ماجرا، فراتر از یک شوخی ناموفق، حکایتی است از وضعیت وارونه طنز و سلبریتیگری در ایران؛ جایی که برخی برای خود حق مطلق قائلاند میراثی هزارساله را تا مرز لودگی پایین بکشند، اما بهمحض مواجهه با نقد، ناگهان در نقش قربانی آزادی بیان ظاهر میشوند.
تناقض اصلی همینجاست: کسی که بهراحتی نماد فرهنگی یک کشور را دست میاندازد، انتظار دارد جامعه واکنشی نداشته باشد؛ اما همان جامعه اگر اعتراض کند، متهم به نفرتپراکنی و خشونت جمعی میشود.
تابوشکنی یا انتخاب کمهزینهترین هدف؟
زینب موسوی خود را «تابوشکن» معرفی میکند، اما پرسش این است: تابو دقیقاً کجاست؟ در ساختارهای قدرت؟ در سیاست؟ در بانیان بحرانهای اقتصادی و اجتماعی؟ یا در فرهنگ و حافظه تاریخی مردمی که کمهزینهترین هدف ممکناند؟
بهنظر میرسد تابوشکنی در این روایت، نه مواجهه با قدرت، بلکه حمله به فرهنگی است که امکان دفاع رسمی ندارد و واکنشش صرفاً در قالب خشم عمومی بروز میکند؛ خشمی که بعداً میتوان آن را «نفرت جمعی» نامید و از زیر بار مسئولیت شانه خالی کرد.
عذرخواهی، مسئلهای فرهنگی
در نهایت، شاید مسئله اصلی نه شوخی باشد و نه واکنش مردم، بلکه فقدان «فرهنگ عذرخواهی» است. از کسی که نماد فرهنگی یک ملت را مسخره میکند، شاید واقعاً نباید انتظار عذرخواهی داشت؛ چراکه عذرخواهی، پیش از آنکه یک رفتار رسانهای باشد، نشانهای از درک فرهنگی و مسئولیت اجتماعی است.
و درست همینجا شکاف میان «کمدی» و «فهم فرهنگ» خود را عیان میکند.